طنز | گپ و گفتی با حیوانات جنگل شمال
باشگاه نویسندگان حوزوی خبرگزاری رسا | علی بهاری
انتشار تصاویر جنگل های کثیف و پر زباله ی شمال کشور ما را بر آن داشت تا به این منطقه بیاییم و با حیوانات مظلوم از نزدیک به گفتگو بنشینیم. جانوران بی پناهی که اولین قربانیان این بی احتیاطی ما آدم ها هستند. خوب به عنوان اولین نفر در خدمت جناب ملخ هستیم. ملخ جان اگر سلام علیکی داری با بیننده ها بکن.
ملخ: من سلام می کنم به همه بیننده های خوب تون. فقط کی پخش میشه؟
خبرنگار: ما خبرگزاری هستیم. متنش بیرون میاد نه صوت و فیلمش.
ملخ: یعنی بیننده هاتون قیافه من رو نمی بینن؟
خبرنگار: نه دیگه.
ملخ: پس من مصاحبه نمی کنم ولی حالا که تا این جا اومدید می خوام از همین تریبون استفاده کنم و یه پیام به نامزدم بدم: «من ملخ نیستم اگه بذارم اون ملخک سعودی تو رو بگیره.»
خبرنگار: ماجرای عشقی دارید شما هم پس؟
ملخ: آره بابا. این پسره از اون پر کلفت هاست. باباش رئیس ملخ های کاخ بن سلمانه. بالش تو روغنه. من بدبخت هم تنها پشتوانه ام بابامه که بال پشه می فروشه.
خبرنگار: خیلی خوب. امیدوارم که شما هم به عشق تون برسید.
(ناگهان خرس قهوه ای می پرد جلوی دوربین) و می گوید: من آماده ی مصاحبه ام.
خبرنگار: خوب اول خودتون رو معرفی کنید.
خرس قهوه ای: خرس قهوه ای کوچک هستم پسر خرس قهوه ای بزرگ.
خبرنگار: خوب خرس کوچک نظر شما چیه درباره آشغال ریختن مردم توی جنگل ها؟
خرس قهوه ای: خیلی کار خوبیه. حتما ادامه بدن. ببخشید کی پخش میشه؟
خبرنگار: پخش نمیشه. یعنی چی؟ زباله ریختن کار خوبیه؟
خرس قهوه ای: بله دیگه درآمد ما از همین راهه.
ملخ: من یه توضیح بدم. ببینید ایشون از جمله همون ژن های خوبه که پدر ما رو درآوردن. اینجا زباله ها رو جمع می کنن، مایحتاج حیوون های بدبخت رو از توش سوا می کنن بعدا بازار سیاه درست می کنن حیوون ها سرویس میشن! همین دو هفته پیش، شوهر گوزن خانم، بی ادبی یبوست شده بود. باور کنید به خاطر یک تیکه هلوی گندیده امتیازهایی گرفت که روس ها تو ترکمن چای نگرفتند!
خرس قهوه ای: این ها همه اش اتهامات شماست علیه پدر من. چون رئیس هیات مدیره جنگل پایین شده شماها حسودی می کنین. و الا آشغال ها تا الان هیچ مزاحمتی واسه حیوونها نداشته. قضیه هلو هم چیز دیگه ای بود که من به وقتش روشنگری می کنم.
ملخ: نه آقا حرف های این مرفه بی درد رو باور نکنید. این ها کسانی اند که واسه تعطیلات میرن جنگل های غرب کشور ولی ما تا حالا پامون رو از دو کیلومتری اینجا بیرون نذاشتیم.
خبرنگار: خوب اجازه بدید دعواهای درون جنگلی بین اهالی جنگل باقی بمونه. این مصاحبه ممکنه به دست حیوون های آمازون برسه سوء استفاده کنن.
ملخ: بابا شما هم مسخره اش رو درآوردید. هر کی می خواد حرف بزنه هی میگید آمازونی ها سوء استفاده می کنن. گور پدر آمازونی ها! آقا تو رو خدا آشغال نریزید. مادر خدا بیامرز من ...
خرس قهوه ای: خدا رحمت کنه
ملخ: خدا خاله خرسه رو هم بیامرزه! خوب شد مُرد و این گندکاری های شوهر و پسرش رو ندید. داشتم می گفتم مادر خدا بیامرز من در اثر همین آشغال های شما مرد. رفته بود داخل قوطی تن ماهی زایمان کنه سرش گیر کرد به لبه تیز کنسرو ( گریه می کند ) رفت پیش آقاجون.
خرس قهوه ای: چرا جو الکی میدی ملخ کثیف! مادرت که تخم می ذاشت!
ملخ: ( با عصبانیت ) راجع به مادر من درست حرف بزن بی تربیت! منظورم همون تخم بود.
خبرنگار: بسیار تاثربرانگیزه. امیدوارم مردم ما درس بگیرند و دیگه آشغال نریزند.
خرس قهوه ای: حالا این جوری هام نبوده. یه مورد که هزار مورد نمیشه. مردم اگه خواستند می تونن بریزند ما جمعش می کنیم.
ملخ: بله شما اندازه ی خرس بالغ هیکل داری. ما ریزها آسیب پذیریم. اصلا از اول همین بوده. همیشه این دانه درشت ها، حق ما ریزه پیزه ها رو خوردند. خدا ازتون نگذره.
خرس قهوه ای: حرف مفت نزن دروغ گوی جیره خور! من که می دونم تو از ستاد اون بز کوهی پول گرفتی علیه ما حرف بزنی. انتخابات رو باختید دارید با مظلوم نمایی تلافی می کنید.
خبرنگار: به هر حال امیدواریم مردم عزیز ما دیگه توی این طبیعت زیبا آشغال نریزند تا هیچ حیوونی آسیب نبینه./918/ی703/س